اردیبهشت ۲۱، ۱۳۹۷

درخشان


"میدونی، تقریبا همیشه زندگی داره در جهت حرکت ات مقاومت می کنه. خیلی وقتها هم آروم و بی تحرک میشه. مثل آب راکد که یه جا گیر میکنه، یعنی گیر میکنی. اونجایی که باید بکشی زیر پای زندگی و از جا بلندش کنی، همیشه یه نیروی اولیه ی زیادی میخواد. اما شدنیه. بعد که افتاد روی غلتک، دیگه میدونه نباید خیلی سر به سرت بذاره. اما باز هم هر از گاهی میاد که بگه اگه کم بیاری من همین دور و برم. فراموش نکن، زندگی تقریبا همیشه داره بر ضد تو کار میکنه مگر اینکه تو بهش غلبه کنی. اینه که از اکثر آدمها که میپرسی زندگی شون چطوره، هر کدوم یه دلیلی واسه ناراحتی دارند، چون تقریبا همیشه زندگی داره توی زمین رو به رو بازی میکنه. خیلی منفیه ولی فکر کنم درسته."

توی این از هاپکینز، توی پیش درآمدش انگار یه چیزی در حال به دنیا اومدنه. مثل یه حادثه ای که قراره اتفاق بیافته و در حال رشده. اون موقعی که انگار همه چیز راکده. 

"به سان رود 
که در نشیب دره سر به سنگ میزند..."