یک دفعه یه قطار به یه ایستگاه نازل میشه که یکی توش نشسته; چقدر
قیافش شبیه علیاست. و واقعا چه چیزی زیبا تر از مردی که لباسش پاره ست،
سیگارش رو خودش میپیچه، و هنوز به فندک ایمان نیاورده. اما علیا اینارو
باور نداره...
ایستگاه را بخاطر بسپار
قطار رفتنی ست
ایستگاه را بخاطر بسپار
قطار رفتنی ست