دی ۱۱، ۱۳۹۰

و اما بعد...

چندین سال پیش، من سنین جوانی را طوری تصور می کردم که بزرگترها برایم تعریف می کردند؛ دورانی سپید با موهای سیاه، و آرزوهای شاد و بلند.اما حالا، در همین دوران، برایم فقط رؤیایی مانده است؛ بی رنگ تر از خواب دم ِ صبح پیرها...هیچ وقت فکر نمی کردم رنگ ببازد جوانی ام، و اینقدر زود پیر شوم؛ دورانی سیاه با موهای سپید، و آرزوهای غمگین و کوتاه...