اردیبهشت ۱۳، ۱۳۹۱

خدا می داند چقدر نوشتم و پاک کردم. بارها نوشتم و پاک کردم. دستم دیگر به درد دل های استعاری نمی رود. همین اش ماند. همین شد که می بینی:

آشیل پشت دیوارهای تروا فریاد می زد: "هکتور! هکتور! هکتور!"
اما دیوارهای روزگار خیلی بلند بود، علیا. نه دست من می رسید، نه پای زمان.