شهریور ۰۱، ۱۳۹۱

در باران می دود

زمونه فرق کرده مصطفی. آدمها سخت شدند. حالا یک شب می میرند. فرداش پا می شن، می رن سر کار.
..
.
"بیچاره دل...
بیچاره دل که غارت عشقش به باد داد
ای دیده خون ببار، که این فتنه کار توست..."

"ای سایه صبر کن، که برآید به کام دل
آن آرزو که در دل امیدوار توست"

پبر شدیم پشت ِ در ِ صبح پدر...از این سه نقطه ها بپرس...

//
این از قربانی.