دی ۰۵، ۱۳۹۷

مکالمه در گارفینکلز

..
.
- خب در نهایت تفاوت اش چیست؟

- نمیدانم، توضیح اش سخت است. تصمیم را نمیشود احتمالا عوض کرد. اما اینکه بفهمی چرا چنین تصمیمی گرفته ای، به تو کمک خواهد کرد که اجزای تصمیم گیرنده را بیرون بکشی و تمام را به طور خودآگاه تحلیل کنی. مثلا...ترکیبی از مفاهیمی انتزاعی شبیه به اینکه ما موجوداتی نرم افزاری هستیم، مرکب از ژنتیک و فکر. و اینکه کجای جغرافیای ژنتیک با چه قدرتی بنشینی، تماما به دستهای طبیعت مربوط است. در واقع طبیعت دیلری ست که سر میز پوکر، به تو کارتهایت را خواهد داد. کارتهای تو می توانند دو تا آس باشند یا آس و هفت از دو رنگ متفاوت. و تو اختیار داری که هر جور که میخواهی بازی کنی. اما تقریبا هیچ عاقلی با آس و هفت از دو رنگ متفاوت در یک بازی نه نفره، وارد بازی نخواهد شد. اینجا طبیعت تصمیم تو را از قبل گرفته است. 
یا مثلا...بشر توانسته از وضعیت "تلاش برای زنده ماندن" به وضعیت "تلاش برای زندگی بهتر" برسد. اما هنوز ژنها هستند که برای زنده ماندن خود، تصمیم گیری های ناخودآگاه را انجام میدهند و ما هنوز اصرار داریم که تصمیم هایمان را خودمان میگیریم. اینها مفاهیمی گنگ و انتزاعی اند که نمیشود همه را بیرون کشید و بیان کرد. اما یک فکر چند ثانیه ای میتواند تا کنه یک تصمیم کوچک را هم تحلیل کند.


اینها را میگوید و میرود تا کمی روی برف های اواخر دسامبر قدم بزند و سالی که گذشت را مرور کند. زیر لب میخواند:

من پیر سال و ماه نیم، یار بی وفاست
بر من چو عمر میگذرد، پیر از آن شدم



این از کیاسموس.